در آستان جانان
ای دل بنال بر دل نالان فاطمه /افغان نما ز حسرت افغان فاطمه پیرانه سرهوای جوانی به سر مگیر/ هستی اگر به یاد جوانان فاطمه آه از دمی که در صف میدان کربلا/ از پای ماند سرو خرامان فاطمه بر باد رفته غنچه ی باغ مصطفی/ بر خاک خفت لاله بستان فاطمه چون صیدنیم کشته شد از زخم بی شمار/غلتان به خاک گوهر غلتان فاطمه می زد به زیر تیغ همی دست وپا به خون/بی دست و سر تهمتن دستان فاطمه دار سنان و عیسی گردون مصطفی /چنگال گرگ و یوسف کنعان فاطمه (مقتل منظوم دیوان فدایی مازندرانی اثر دکتر فریدون اکبری شلدره ای )
نوشته شده در چهارشنبه 91/1/16ساعت
11:24 عصر توسط A.Ghanbari نظرات ( ) |
Design By : Pichak |